از نزدیک نگاش کردم...
همون بچه ی ده بیست سال پیش رو تو چشماش دیدم...
و من چقدر دوستش داشتم...خواستم بگم خیلی زیبایی...نشد.
(امروز منو از خونه مون برد کافه، و بعدش چرم آذین که کارت بانکیم رو جا گذاشته بودم ! و بعدش خونه پیاده م کرد. برای تشکر از استعلاجی ها هم برام سوغاتی آورده بود !)
دوست هامو بر چه اساسی انتخاب میکردم، الله اعلم !
# خوشحالم رفقایی دارم ، کم تعداد ، ولی ناب و درجه یک !
*از ۸۱ تا ۱۴۰۱ !
نوشته شده در یکشنبه سی ام بهمن ۱۴۰۱ساعت 20:25 توسط خودم|
My Great Dreams ...برچسب : نویسنده : my-great-dreamso بازدید : 81