..Nagoo Na...

به نام تویی که با منی مثل همیشه..با توام.. نمیخوام بزنم عدم نمایش در وبلاگ..چون آدما درمقابل خدایی که آبروم پیشش رفته,رقمی نیستن.. آره معصومیتم درحال افول بود,و عشقم بت درحال نزول..قبول..اما..خدا..تو نبخشی کی ببخشه..اونیکه فک میکردم منو ی بچه مثبت میدونه درعرض ی هفته نظرش عوض شد..و دلم میگیره وقتی بم میگن برامون دعا کن تو که دلت از همه صاف تره:(میدونی تنها پناهمی..میدونی چقد دلم از دست خودم پره..حالم از همه دروغام بهم میخوره,از همه پنهونکاریام..از همه کثافتکاریام,از همه خلاءهای ساختگی ک تو نبودت شیطانی میشدم,..بعد اینهمه باز تو..باز تو پناهمی.. واما تو ای معشوق 4سال اخیرم,شایدهم توهم کودکانه ام.@.میدونستی موندنم دست خودم نیس که موندگار شم یا نه,میدونستی گریزونم از محدودیت اما محدود,میدونستی....میشناسی منو,انتظار نداشتم"تو"نظرت راجبم بخاطر اون اتفاقا عوض شه,میدونستی خسته بودم ازاون من و از اون تو..اما بدون برا آدم کردنم یه کم دیر دس ب کار شدی..و یکم ناجور..هر شکستنی سازنده نمیشه..درمورد متعهد بودنت..لبخند تلخ..عهدشکنی کردم مث تو اما بت نگفتم..چون تصمیم خودم بود..و حالا احساس تحقیر میکنم پیش "آدم"ها..دلمم مث ی فرودگاه!.میدونی باند ویژه ت خراب شده..میدونم تو هم فهمیدی که دیگه بچه پاستوریزه چن سال پیش نیستم..بابت اشتباهاتم معذرت میخوام هم از تو و هم از اونیکه بش متعهدی..شاید بتونی فراموش کنی همه چیزو راجبم و پاک کنی همه خاطراتو شایدم نه,اما ازت میخوام..میخوام هیچ دلخوری بینمون نباشه,ک اگه یه روزی همو دیدیم بتونم سرمو بالا بگیرم..حلالمون کن..و وقتی دلت باهاش صافه برا منم دعا کن..باز هم لبخند تلخ با چشایی پر!:) My Great Dreams ...